تحجر شیعی و سنی، بالهای استکبار در مقابله با تمدن اسلامی
مواجهه جهان اسلام با جهان غرب در دوران معاصر مهمترین پدیده تاریخ معاصر مسلمانان به حساب می آید. این مواجهه اگر در مسیر طبیعی و منطقی انتقال فرهنگی و تمدنی رقم می خورد، می توانست زمینه رشد متقابل و دست یابی به
مواجهه جهان اسلام با جهان غرب در دوران معاصر مهمترین پدیده تاریخ معاصر مسلمانان به حساب می آید. این مواجهه اگر در مسیر طبیعی و منطقی انتقال فرهنگی و تمدنی رقم می خورد، می توانست زمینه رشد متقابل و دست یابی به یک نظم سنتز شده میان فرهنگی را فراهم آورد اما واقعیت آن است که سکان تمدن مغرب زمین در دست سرمایه داران نوکیسه ی سلطه جویی افتاد که با پشتوانه اندیشه های تکامل گرایانه داروینیستی در دوگانه من – دیگری، مشرق زمین را نماد بربریت خطاب کردند و به دنبال ارضاء حس تازه به دوران رسیدگی خود در قالب استعمار و استثمار سایر ملل بودند.
روند رویارویی جهان اسلام با جهان غرب که متاسفانه به عرصه مبارزه برای بقا تبدیل شد به سویی هدایت شد که زمینه زایش فکر تمدنی در جهان اسلام بخشکد. به تعبیر دیگر باب عقلانیت تمدن ساز که زمینه رستاخیز فرهنگی – تمدنی مسلمانان را فراهم می آورد در هر دو جهان تسنن و جهان تشیع برای همیشه بسته شود.
زیست مشترک استعمارگران با مسلمانان و شناخت ابعاد ضد تمدنی اندیشه های اسلامی که ریشه در جزر و مدهای فکری قرون میانی جهان اسلام داشت، جریان استعمار را به این نتیجه رساند که استراتژی مهار تمدنی از درون را طرح ریزی کند. هسته اصلی این استراتژی بر بسط ظاهرگرایی دینی، قشری اندیشی، و تحجر و جمود فکری بود؛ همان بلایی که زمینه زوال تمدن اسلامی را فراهم کرد.
در واقع استعمار برای تسلط بر بلاد مسلمین از دو ابزار تجددگرای غرب زده و جریان تحجرگرای ظاهر زده بهر جست.
هر چند در باب نقد تحجرگرایان غرب زده زیاد سخن به میان آمده است، اما جریان تحجرگرای غرب زده کمتر مورد توجه نقادان و پژوهشگران قرار گرفته است که امید می رود با توجه به حوادث جاری منطقه و جنگ های نیابتی که در سوریه و عراق و لبنان جریان دارد، مورد توجه بیشتر قرار گرفته و کنکاش در ابعاد فکری و گفتمانی این جریان رونق بیشتری بگیرد.
اما در تشیع به دلیل برجستگی عقلانیت در منظومه فکری آن، امکان شکل گیری جریان تحجرگرای شناسنامه دار وجود ندارد ولی به دلیل تقدس اهل بیت نزد شیعیان، قرائت اخباری و تاکید بر بعد احساسی و عاطفی می تواند محمل مناسبی برای تحجر گرایی و ظاهر اندیشی فراهم آورد.
از مشترکات تحجر شیعی و تحجر سنی می توان به اندیشه سیاسی مشترک آنان اشاره کرد. اندیشه سلطان ظل الله است که خواسته یا ناخواسته زمینه درباری شدن جریان تحجر را فراهم می آورد. درباری شدن تحجر سنی در دوران معاصر در قالب پیوند خاندان سعودی با وهابیت بود و در تشیع نیز در قالب پیوند این جریان با دربار پهلوی بود همان جریانی که محمد رضا پهلوی را تنها شاه شیعه جهان می دانست و به تعبیر امام خمینی مانع اصلی قیام علیه شاه بودند آن چنان که امام فرمود: اول مبارزه اگر میخواستی بگویی شاه خائن است، می گفتند شاه شیعه است.
این تحجرگرایی شیعه ریشه در ظاهرگرایی فکری دارد که به اسم ولایت و جریان ولایتی ها، حتی محمدرضا پهلوی، طاغوت زمان و متعهد نظام سرمایه داری را چون ظاهرا به ولایت اهل بیت اعتقاد دارد خودی می شود و دفاع از سلطنت وی مشروع جلوه می کند.
بنابراین جریان تحجر شیعی هیچ دغدغه و برنامه ای برای مبارزه با طواغیت زمان ندارد و ای چه بسا به منظور تجهیز شدن برای مبارزه فراگیر جهانی با اهل سنت و اعلان برائت از ایشان، با قدرت های بزرگ جهانی متحد شود و از امکانات و ظرفیت های این دول برای تداوم مبارزه جهانی خود با اهل سنت به نحو احسن بهره برداری کند. از اینرو تحجر شیعی هم می تواند با طاغوت های منطقه ای شیعی و هم با دول استکباری متحد و هم پیمان شود چرا که خاصیت ظاهر گرایی و قشری گرایی و ماندن در تاریخ، تعطیلی عقل عملی است و همین مسئله کافی است که جریان تحجر شیعی خواسته یا ناخواسته در مقابل جریان اصول گرایی شیعی قرار گیرد و حتی با دشمنان انقلاب اسلامی متحد شود.
از سویی دیگر به دلیل پررنگ بودن احساسات و عواطف عوام شیعه نسبت به اهل بیت و مصائب ایشان، متاسفانه جریان تحجر شیعی می تواند با تمرکز بر مناسک و مصائب اهل بیت برای خود پایگاه اجتماعی در بین شیعیان ایجاد کرده و از ارادت عوام شیعه به اهل بیت نهایت سوء استفاده را ببرد. این اتفاق در چند سال گذشته متاسفانه رقم خورده است و با بسط هیئات غیر انقلابی زمینه بسط تحجر شیعی در داخل و خارج از ایران فراهم شده است.
این کردار گفتمانی در تحجر سنی نیز صادق است، چرا که این جریان نیز به دلیل خاصیت ظاهر گرا و قشری بودن و همچنین ماندن در تاریخ، دشمن اصلی خود را شیعیان و روافض می داند و به راحتی با دول استکباری برای ضربه زدن به شیعیان متحد می شود.
منبع مقاله : رجانیوز
روند رویارویی جهان اسلام با جهان غرب که متاسفانه به عرصه مبارزه برای بقا تبدیل شد به سویی هدایت شد که زمینه زایش فکر تمدنی در جهان اسلام بخشکد. به تعبیر دیگر باب عقلانیت تمدن ساز که زمینه رستاخیز فرهنگی – تمدنی مسلمانان را فراهم می آورد در هر دو جهان تسنن و جهان تشیع برای همیشه بسته شود.
زیست مشترک استعمارگران با مسلمانان و شناخت ابعاد ضد تمدنی اندیشه های اسلامی که ریشه در جزر و مدهای فکری قرون میانی جهان اسلام داشت، جریان استعمار را به این نتیجه رساند که استراتژی مهار تمدنی از درون را طرح ریزی کند. هسته اصلی این استراتژی بر بسط ظاهرگرایی دینی، قشری اندیشی، و تحجر و جمود فکری بود؛ همان بلایی که زمینه زوال تمدن اسلامی را فراهم کرد.
در واقع استعمار برای تسلط بر بلاد مسلمین از دو ابزار تجددگرای غرب زده و جریان تحجرگرای ظاهر زده بهر جست.
هر چند در باب نقد تحجرگرایان غرب زده زیاد سخن به میان آمده است، اما جریان تحجرگرای غرب زده کمتر مورد توجه نقادان و پژوهشگران قرار گرفته است که امید می رود با توجه به حوادث جاری منطقه و جنگ های نیابتی که در سوریه و عراق و لبنان جریان دارد، مورد توجه بیشتر قرار گرفته و کنکاش در ابعاد فکری و گفتمانی این جریان رونق بیشتری بگیرد.
تحجرگرایی و ظاهر اندیشی!
جریان تحجر که البته به مدد پیشرفت های تکنولوژیک، خود را مسلح به شبکه های ماهواره ای گسترده نیز کرده است در هر دو جهان شیعه و سنی ریشه دوانده است. جریانی که در جهان اهل سنت با پشتوانه خاندان سعودی که حیات سیاسی خود را مدیون استعمار هستند مبتنی بر ایدئولوژی ظاهرگرا و قشراندیش وهابیت ماموریت جنگ های نیابتی را بر عهده گرفته است.اما در تشیع به دلیل برجستگی عقلانیت در منظومه فکری آن، امکان شکل گیری جریان تحجرگرای شناسنامه دار وجود ندارد ولی به دلیل تقدس اهل بیت نزد شیعیان، قرائت اخباری و تاکید بر بعد احساسی و عاطفی می تواند محمل مناسبی برای تحجر گرایی و ظاهر اندیشی فراهم آورد.
از مشترکات تحجر شیعی و تحجر سنی می توان به اندیشه سیاسی مشترک آنان اشاره کرد. اندیشه سلطان ظل الله است که خواسته یا ناخواسته زمینه درباری شدن جریان تحجر را فراهم می آورد. درباری شدن تحجر سنی در دوران معاصر در قالب پیوند خاندان سعودی با وهابیت بود و در تشیع نیز در قالب پیوند این جریان با دربار پهلوی بود همان جریانی که محمد رضا پهلوی را تنها شاه شیعه جهان می دانست و به تعبیر امام خمینی مانع اصلی قیام علیه شاه بودند آن چنان که امام فرمود: اول مبارزه اگر میخواستی بگویی شاه خائن است، می گفتند شاه شیعه است.
این تحجرگرایی شیعه ریشه در ظاهرگرایی فکری دارد که به اسم ولایت و جریان ولایتی ها، حتی محمدرضا پهلوی، طاغوت زمان و متعهد نظام سرمایه داری را چون ظاهرا به ولایت اهل بیت اعتقاد دارد خودی می شود و دفاع از سلطنت وی مشروع جلوه می کند.
تحجر تاریخی و فقر عقل عملی
از دیگر خصیصه های اصلی تحجر شیعی ماندن در تاریخ است؛ به تعبیر دیگر به دلیل تفسیر ظاهری و قشری از مفهوم ولایت، این جریان تنها دغدغه انتقام از پایمال کنندگان حق اهل بیت را دارد که ناگزیر این جریان را به برجسته کردن اختلافات تاریخی و جلوه دادن اهل سنت به عنوان مهمترین دشمن تشیع مشغول می دارد و همین خصیصه این جریان را هر چه بیشتر از عمل مبتنی بر شرایط زمان و مکان دور کرده و هیچ گاه نمی تواند سخن از مبارزه با شمر و یزید زمان را سر دهد.بنابراین جریان تحجر شیعی هیچ دغدغه و برنامه ای برای مبارزه با طواغیت زمان ندارد و ای چه بسا به منظور تجهیز شدن برای مبارزه فراگیر جهانی با اهل سنت و اعلان برائت از ایشان، با قدرت های بزرگ جهانی متحد شود و از امکانات و ظرفیت های این دول برای تداوم مبارزه جهانی خود با اهل سنت به نحو احسن بهره برداری کند. از اینرو تحجر شیعی هم می تواند با طاغوت های منطقه ای شیعی و هم با دول استکباری متحد و هم پیمان شود چرا که خاصیت ظاهر گرایی و قشری گرایی و ماندن در تاریخ، تعطیلی عقل عملی است و همین مسئله کافی است که جریان تحجر شیعی خواسته یا ناخواسته در مقابل جریان اصول گرایی شیعی قرار گیرد و حتی با دشمنان انقلاب اسلامی متحد شود.
از سویی دیگر به دلیل پررنگ بودن احساسات و عواطف عوام شیعه نسبت به اهل بیت و مصائب ایشان، متاسفانه جریان تحجر شیعی می تواند با تمرکز بر مناسک و مصائب اهل بیت برای خود پایگاه اجتماعی در بین شیعیان ایجاد کرده و از ارادت عوام شیعه به اهل بیت نهایت سوء استفاده را ببرد. این اتفاق در چند سال گذشته متاسفانه رقم خورده است و با بسط هیئات غیر انقلابی زمینه بسط تحجر شیعی در داخل و خارج از ایران فراهم شده است.
این کردار گفتمانی در تحجر سنی نیز صادق است، چرا که این جریان نیز به دلیل خاصیت ظاهر گرا و قشری بودن و همچنین ماندن در تاریخ، دشمن اصلی خود را شیعیان و روافض می داند و به راحتی با دول استکباری برای ضربه زدن به شیعیان متحد می شود.
تحجر شیعی و سنی، بالهای استکبار در مقابله با تمدن اسلامی
بنابر آن چه گفته شد، تحجر شیعی و تحجر سنی که می توان از آن با عناوین اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی نام برد ذاتا در تضاد با عقلانیت تمدنی است و از اینرو در کنار جریان تجددگرای غرب زده، دو بال قدرت های جهانی در منطقه برای جلوگیری از خیزش تمدنی جهان اسلام که مکمل یکدیگر بوده و پازل استراتژی مهار تمدنی را کامل می کند جریان تحجر شیعی و تحجر سنی است که باید توجه اصحاب فکر و اندیشه به این دو جریان بیش از پیش جلب شود.منبع مقاله : رجانیوز
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}